چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوبار صبح، ظهر نه غروب شد نیامدی
نوشته شده در جمعه 92/4/28ساعت
7:45 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |
Design By : Pichak |